زندگی کردن هنر است و کسانی که هنرمند تر اند زندگی را بهتر درک می کنند واین وظیفه ی ماست که نقش خویش را
بیابیم
زندگی صحنه ی یکتای هنر مندی ماست هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند بیاد
آری باید در زندگی غرق شویم و به جستجو بپردازیم به دنبال نقشی که نقش حقیقی ماست باشیم . نه منظورم این نیست که
شرایط محیط را فراموش کنیم ودر دنیای خیالی به زندگی بپردازیم بلکه می خواهم بگویم که نباید در مقابل اولین مانع سر فرود بیاوریم وتسلیم مشکلات
شویم واما تا زمانی که از وجود خود آگاهی پیدا نکنیم و نقش اساسی
و منحصر به فرد خود را نیابیم نمی توانیم در مقابل موانع پیروز شویم زیرا هر
مانع در حقیقت می گوید که آیا مطمئنی که این راه صحیح است ...
وتنها زمانی که با استدلال وشناخت پا در این راه بگذاریم توان مقابله با موانع را خواهیم داشت
نقش در زندگی عبارت از یک کار خارق العاده نیست که مورد تحسین دیگران
واقع شود بلکه عبارت است از یک دید دقیق نسبت به خویش که بتواند
نشان دهد و ما را تعریف کند وباز موضوع مهم شناخت خویشتن برای ما روشن می شود
وقتی خود را بشناسیم دیگر وظیفه خویش می دانیم که با تمام وجود راه را
طی کنیم وبی گمان در طی کردن این راه لحظه ای شک به خویش راه نمی دهیم
اگر راه ونقش خود را بشناسیم دیگر شکست وجود ندارد زیرا اسیر سکون
نمی شویم راستی این را هم بگویم که ما تا لحظه ی مرگ باید این راه
طی کنیم و مهم تلاش ماست نتیجه خود خواهد آمد .
پاسخ به نقش خود در زندگی در حقیقت تمام ابعاد زندگی را متحول میکند
دیگر فقط زندگی نمی کنیم که زندگی کرده باشیم بلکه زندگی می کنیم
برای اینکه وجودمان ضروری است و لحظه به لحظه باید جستجو کنیم و
وجودمان سر شار است از نیرویی که شاید نامش عشق است
واین نقش برای ما ایجاد مسئولیت می کند ودیگر نقش ها حول این محور
اصلی شکل می گیرد وبه سوی یکپارچگی سوق می دهد
وبه شکل یک نظام منسجم در می آئیم که اهداف کوچک ما را گمراه
نمی کند و مشکلات ما را دلزده و خسته نمی کند وبا تمام وجود حرکتمان را
ادامه خواهیم داد
که .... معنای واقعی زندگی یعنی حرکت و جستجو